تکه های دروغین


...من عاشق او بودم و او عاشق او

چند سالی میگذشت که دایره آبی قطعه گمشده خود را پیدا کرده بود. اکنون صاحب فرزند هم شده بود، یک دایره آبی کوچک با یک شیار کوچک.

w01

زمان میگذشت و دایره آبی کوچک، بزرگ میشد. هر چقدر که دایره بزرگ تر میشد شعاع آن هم بیشتر میشد و مساحت شیار که دیگر اکنون تبدیل به یک فضای خالی شده بود نیز بیشتر.

w02

آنقدر این فضای خالی زیاد شد و دایره ناراحت تر که ناچار برای کمک به سراغ پدر رفت و به او گفت: پدر شما چرا جای خالی ندارید؟
پدر گفت: عزیزم جالی خالی نه، قطعه گمشده. هر کسی در زندگی خود قطعه گمشده دارد من هم داشتم، مادرت قطعه گم شده‌ی من بود. با پیدا کردن او تکمیل شدم. یک دایره کامل.
پسر از همان روز جست و جوی قطعه‌ی گمشده خود را آغاز کرد. رفت و رفت تا به یک قطعه‌ای از دایره رسید شعاع و زاویه آن را اندازه گرفت درست اندازه جای خالی بود ولی مشکل آن بود که قطعه زرد بود.
w03

دایره باز هم رفت تا اینکه به یک مثلث رسید که فضای خالی خود را با قطعه‌های رنگارنگ کوچک پر کرده بود.
w04

دایره دیگر از جست و جو خسته شده بود تا اینکه به یک قطعه مربع گمشده رسید، به او گفت شما قطعه گمشده من را ندیدید؟
قطعه مربع گریه کرد و گفت: من هستم
- ولی شما مربع هستید و قطعه گمشده‌ی من قسمتی از دایره
- من اول قطعه‌ای از دایره بودم یعنی دقیقا بگویم قسمتی از شما و منتظرتان که یک مربع قرمز آمد. قطعه‌ی گمشده او مربع بود ولی من گول خوردم و خود را به زور داخل فضای خالی او کردم، به مرور زمان تغییر شکل دادم و به شکل فضای خالی مربع در آمدم .ولی او قرمز بود و من آبی، به هم نمی‌خوردیم. اکنون پشیمانم. من قطعه‌ی گمشده‌ی شما هستم.

w05

دایره که دید قطعه گمشده خود را پیدا کرده سعی کرد او را در فضای خالی خود جا دهد اما نشد، بنا بر این او را با طناب به خود بست و خوشحال راه افتاد. حرکت کردن با یک قطعه که سبب بد قواره شدن دایره شده بود خیلی سخت بود ولی دایره تمام این سختیها را به جان خریده بود و با عشق حرکت میکرد.
w06

رفت و رفت ولی ناگهان گودال را ندید و داخل آن افتاد و گیر کرد. بخت به او رو کرده بود که قطعه‌ی گمشده‌اش قسمت بالای او بود و گیر نکرده بود. قطعه گمشده به او گفت: من را باز کن تا بروم و کمک بیاورم.
w07

قطعه‌ی گمشده رفت و هیچ وقت برنگشت. دایره هم سالها آنقدر گریه کرد تا بیضی شد (لاغر شد) و توانست از گودال بیرون بیاید. دلش شور میزد که نکند اتفاقی برای قطعه گم شده افتاده باشد. دنبال او به هر سو رفت. تا اینکه بالاخره او را پیدا کرد. کاش هیچ وقت او را پیدا نمی‌کرد.

w08

نتیجه گیری اخلاقی : سعی کنید گول تکه های گمشده دروغی رو نخورید



نظرات شما عزیزان:

maryam
ساعت21:22---23 مهر 1393
سلاااام خوبی چه خبر دوست عزیز کم پیدایی دیگه به وبلاگم سر نمیزی
پاسخ:چشم به وبلاگ شما هم سر میزنیم


maryam
ساعت23:42---9 شهريور 1393
دِلـَـم نـه عِشق آتَشیـن میخواهــَـد

نـه دُروغ هـاےِ قَشَنگـــ

نـه سُکوتِ تَلـــخِ شاعِرانـه ، نـه اِدِعاهاےِ بُزُرگــــ

نـه بُزُرگــے هاےِ پـُر اِدِعا

دِلَـم یِک فِنجـان قَهوـه ے داغ میخواهَــد


و یـِک دوست کـه بِشَوَد بآ او حَرف زَد...
پاسخ: <3


نازنين
ساعت2:58---1 مرداد 1393
ما فکـر میکنیـم بدتـرین درد ؛

از دسـت دادن ِ کسـیه که دوستـش داریم !

امـا …. حقیقـت اینه که :

از دست دادن ِ خــودمـون ،

و از یــاد بردن ِ اینکه کـی هستیـم ! و چقدر ارزش داریم ….

گـاهی وقتــها خیلــی دردنــاک تـره … !!


سلام طاعات و عباداتتون قبول باشه

داستان جالبي بود ممنون....
پاسخ:merc


elnaz
ساعت0:14---5 تير 1393
salam webloget kheyli aliye
پاسخ:mer300000000000


تینا
ساعت0:32---30 خرداد 1393
سـلام مثله همیشه عالی بود ایول

راسی نظرتو جواب دادم برو ببین یه چیزیم گفتم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





|- Hossein Nori Nasab -|

طراح سجاد تولز